توسل به فاطمه (سلام الله علیها) براى تقرب به خداوند متعال

خداوند متعال در قرآن شريف مى فرمايد :

« أُولئِكَ الَّذينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى‏ رَبِّهِمُ الْوَسيلَةَ »

آنان كسانى هستند كه خودشان (براى تقرب) به پروردگارشان وسيله مى جويند ...سوره اسراء آيه 57

 

1- «حاكم حسكانى حنفى» در مورد آيه ى شريفه از «عكرمه» آورده است كه گفت :

« هُمُ النَّبِيُّ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ علیهم السلام»

شواهدالتنزيل ، ج 1، ص 342

منظور از اين خداجويان يكتاپرست عبارتند از : پيامبر گرامى، امير مومنان ، فاطمه ، دخت گرانمايه ى پيامبر و دو ريحانه ى بوستان او حسن و حسين صلوات الله علیهم.


2- و نيز از پيامبر گرامى صلّی الله علیه و آله آورده است كه فرمود :

خداى جهان آفرين هنگامى كه جهان را آفريد ، انوار مقدس «محمد» و «على» و «فاطمه» و «حسن» و «حسين» را به او نماياند ، آنگاه به او وحى فرمود كه :

«اينان پنج شخصيت شايسته و وارسته اى هستند كه من پنج نام از نام هاى خويش را براى آنان برگرفتم ... از اين رو :

من «محمود» هستم و اين بنده ى برگزيده ام «محمد»

من «عالى» هستم و اين بنده ى گرانمايه ام «على»

من «فاطر» هستم و اين دخت شايسته ى پيامبرم «فاطمه»

من «احسان» هستم و اين بنده ى شايسته ام «حسن»

من «محسن» هستم و اين بنده ى گرانقدرم «حسين» است ...

اى آدم ! از اين رو اگر خواسته اى از من داشتى به اين پنج وجود گرانمايه توسل جو.

آنگاه پيامبر افزود :

«نحن سفينة النجاة، من حاد عنا هلك، فمن كانت له الى الله حاجة فليسال بنا اهل البيت ...»

ما خاندان رسالت كشتى نجات هستيم ، هر كس به ما نزديك شود از نگونسارى دنيا و آخرت نجات خواهد يافت و هر كس از ما دورى جويد و سر ناسازگارى داشته باشد ، نابود مى گردد. از اين رو هر كس خواسته اى از بارگاه خدا دارد بايد به ما خاندان وحى و رسالت توسل جويد و بوسيله ى ما بخواهد ...

(فرائدالسمطين ، ج 1 ، ص 36)

 

3- و نيز آورده اند كه فاطمه عليهاالسلام فرمود :

و خدايى را خالصانه ستايش كنيد كه به خاطر شكوه و عظمت اش تمامى كسانى كه در آسمان و زمين هستند ، براى تقرب به بارگاه او وسيله مى جويند و ما خاندان وحى و رسالت در ميان آفريدگان او ، وسيله ى تقرب به بارگاه او ، بندگان خاص و محرم اسرار و مظهر قداست او ، و دليل روشن و آشكارش در نهان بودن او از بندگان و ميراث بر پيام آورانش هستيم.

 

4- از حضرت عسكرى آورده اند كه فرمود :

«نحنُ حجةُاللهِ على الخَلقِ، و فاطمةُ حجةٌ علينا»

ما حجت خدا بر مردم هستيم و فاطمه دخت گرانمايه ى پيامبر حجت او بر ما.

اطيب البيان

 

5- و نيز از پنجمين امام نور سلام الله علیه آورده اند كه دچار بيمارى و تب شديد گرديد و براى شفاى خويش به فاطمه سلام الله علیها توسل جست تا آن حضرت شفاى فرزند گرانمايه اش را از بارگاه خدا بخواهد.

آن حضرت بر بستر بيمارى به گونه اى با صداى رسا مام گرانمايه اش فاطمه سلام الله علیها را صدا مى زد كه صداى مباركش در خانه شنيده مى شد و مى فرمود : «يا فاطمه بنت محمد!»

بحارالانوار ، ج 46

6- و نيز از امور تجربه شده براى برآمدن خواسته ها از بارگاه خدا ، اين دعاست كه بايد 530 مرتبه با اخلاص خوانده شود تا با توسل به فاطمه عليهاالسلام ، خداوند خواسته ها را برآورد.

«اللهم صلِّ على فاطمةَ و اَبيها و بَعلِها و بَنيها عددِ ما اَحاط به عِلمُك.»

----------------------------------------------------

کتاب فاطمة الزهراء از ولادت تا شهادت(فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد)

علامه ى فقيد سيد محمد كاظم قزوينى رحمه الله

به جز باب عنایاتت دری نیست

سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
درود ای گفته احمد من فدایت
تو فرقانی تو یاسینی تو طاها
تو زهرایی تو زهرایی تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتینی
امید رحمه للعالمینی
تو بسم الله سماواتت کتابند
تو خورشیدی و عالم آفتابند
جنان یک ذره از دامان باغت
جهان یک شعله از نور چراغت
ملک موج لطیفی از نگاهت
فلک گرد حقیر از گرد راهت
حیات عشق از خون حسینت
بلندی خاکبوس زینبینت
شرافت مستمند صبح خیزت
حیا تصویری از ظلّ کنیزت
نیایش سائل بیت گلینت
دعا را سجده بر خاک زمینت
مزار مخفی ات مخفی است در دل
سبک مغزان تو را خوانند در گل
کرامت حسنی از قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مستمندت
امامان آبرومند جلالت
امیر مؤمنان محو کمالت
پیمبر عاشق راز و نیازت
خدا فخریه دارد بر نمازت
بهشت قرب احمد سینه توست
ضمیر خلق در آیینه توست
مکان عبد ذلیلی در ره توست
زمان مرهون عمر کوته توست
همه دشت کویرند و تو گلشن
همه شام سیه تو صبح روشن
همه سوز درونند و تو داغی
همه تاریکی اند و تو چراغی
همه جسم ضعیفند و تو جانی
همه قطره تو بحر بیکرانی
تو دریا کشتی ات دل های آگاه
تو کوثر ساقی فیضت ید الله
ملک یا حور یا آدم که هستی
که می داند که هستی یا چه هستی
جهان از رازها بس پرده انداخت
سر مویی تو را نشناخت نشناخت
تو سر ناشناس انبیایی
تو آن عبدی که سر تا پا خدایی
تو استاد و جهان دانشگه توست
تو قرآن و علی بسم الله توست
الا ای مام باب آفرینش
همه ذریه ات ارباب بینش
تو چونان دختی ای دادار منظر
که باب خلقتت فرمود مادر
تمام آفرینش پای بستت
پیمبر خم شد و بوسید دستت
گنهکاران چو رو در محشر آرند
همه چشم شفاعت بر تو دارند
به جز باب عنایاتت دری نیست
تو گر نایی به محشر محشری نیست
اگر گیرد کسی از خلق دستی
تو هستی و تو هستی و تو هستی
به محشر ناقه ات چون پا گذارد
سحاب رحمت از هر سو ببارد
عقوبت در نگاهت سایبانی
شفاعت ناقه ات را ساربانی
به محشر از فراز چرخ گردون
ندا خیزد که این الفاطمیون
همه حوران به استقبال خیزند
برات عفو پیش پات ریزند
شود تا نازنین قلب تو خرسند
ببخشند و ببخشندو ببخشند
چنان گردد که از فرمان دادار
بگردد عفو دنبال گنه کار
بهشت خویش را تا در گشاید
خدا را هم شفیعی چون تو باید
تو سر تا پا بهشت مصطفایی
تو جانان علی مرتضایی
سرایت جنت ای خاکم بدیده
بهشت و شعله آتش که دیده
که دیده حور در آتش بسوزد
که دیده باغ جنت بر فروزد
چه گویم با که گویم منطقم لال
که قرآن شد به بیت وحی پامال
چه نیکو با تو هم دردی نمودند
که با آتش در بیتت گشودند
عدو حق ذو القربی ادا کرد
ز قرآن قل هو الله را جدا کرد
گمانم مرتضی شد کشته آن روز
که بشنید از تو آن فریاد آن روز
از آن اعدا تو را حرمت شکستند
که یارانت همه خامش نشستند
در اینجا بسته نطق(میثم)توست
سخن کوچکتر از شرح غم توست

 

در دل خــود كشیده ام نقش جـــمال یـــار را

در دل خــود كشیده ام نقش جـــمال یـــار را

پیشه خود نموده ام حـــــالت انتـــــظار را

ریخته دام و دانه شـه از خـط و خال خویشتن

صــــید نموده مرغ دل برده از او قـــــرار را

سوزم و سازم از غمش روز و شبان بخون دل

تــا كـه مگر ببینم آن طــرّه ی مشكبار  را

دولت وصــــــل او اگــــر یكشبی آیدم بكـــــف

شـــرح فراق كی توان داد یك از هــزار را

چشم امید دوختن در ره وصـــــل تـــــــا بكی

برده شـــرار هــــجر او از كفم اخـــتیار را

ای مـــــه برج معدلت پـــرده ز چـــهره بـرفكن

شوی ز چشم عاشقان ز آب كرم غبار را

ســوختگان خویش را كـــــن نظــــر عنــــایتی

مرهمی از كـــــرم بنه این دل داغـــدار را

حیران را ز جــــلوه ای از رخ خویش مــات كن

تــا رهــــد از خودی خود ترك كند دیــار را


حیران : تخلص شعری علامه میرمحمد حسن جهانی