در عظمت ماه مبارك رمضان و تلاوت قرآن و عزاداري اميرالمومنين عليه السلام  

بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی(مد ظله العالی) ۲۳/۵/۸۸    

بسم الله الرحمن الرحيم

شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن، هدي للناس وبينات من الهدي و الفرقان

خود اين آيه كفايت مي كند براي كسي كه بفهمد چه ماهي در پيش است. در يك آيه خدا عظمت اين ماه را بيان كرده، به اين جهت ، اين ماهي است كه در اين ماه قرآن نازل شده. آن هم چه قرآني؟ بيّنات من الهدي و الفرقان.

در يك آيه دو عنوان است: هم قرآن، هم فرقان. كلمه فرقان شرح مفصلي دارد، كلمه قرآن هم شرح مبسوطي. قرآن چيست؟ فرقان چيست؟ عمر گذشت و ما به حقائق اين دين نرسيديم. اولا زمان ، ظرف است، خود زمان وآنچه در زمان واقع مي شود. اين دو بايد ملاحظه بشود. در ماه رمضان اين خصوصيت است كه اولا خود زمان، استثنائي است. رسول خدا در روايتي كه اهميتش به اين است كه خود آن حضرت خطبه خواند. در جمعه آخر شعبان فرمود: قد اقبل اليكم شهر الله بالبركة والرحمة والمغفرة. ماه خدا به سوي شما اقبال كرده. عنوان شهر الله است ماهي كه ظرف اضافه اش اسم الله است درك عظمت اين ماه از عقل بشرِ عادي بالاتر است آن وقت مهم اين است كه همه اين عظمت ، تمام اين جلال كه پيغمبر فرمود: ايامش افضل ايام است شبهايش ، افضل شبهاست ساعاتش ، افضل ساعات است همه اين عظمت در اثر يك مطلب است و آن مطلب اين است

بسم الله الرحمن الرحیم إنّا انزلناه في ليلة القدر وما ادراك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر تنزل الملائكة والروح فيها بإذن ربهم من كل امر سلام هي حتي مطلع الفجر

همه اين عظمت ، در اثر اين است كه در اين ماه، يك شب است و آن، شب تقدير است آن شب، همه اعمال، اعمال ، ارزاق مقدّر مي شود و تمام آن تقديرات بر وليّ أمر نازل مي شود و همه آن صحائف به امضاء صاحب الزمان مزيّن مي شود عظمت اين ماه در اثر آن شب است عظمت آن شب هم در اثر نزول قرآن است.

از اين مجلس بايد حداكثر استفاده را بكنيد اينها كه مي گويم با دقت گوش كنيد :

جوهره همه مطالب در اين چند كلمه است. اولا قرآن را بايد شناخت. قرآن چيست؟ تجلي خداست اين است كه عقل مبهوت است تجلي كبرياء الهي در سرتاسر اين كتاب است هر آيه اي خزينه اي است اين خزينه، هفت بطن دارد در هر بطني چه خبر است؟ عباراتش براي عوام اشاراتش براي علما لطائفش براي أوليا حقائقش براي انبيا.

قدر اين زندگي را بدانيد. از امروز به اين مطالب عمل كنيد. اين روايتي است كه كليني ، شيخ المحدثين در كافي و صدوق رئيس المحدثين در ثواب الأعمال اين دو ركن نقل مي كنند آن هم از كي؟ از كسي كه لسان الله ناطق است خلاصه بيان را مي گويم :

اگر كسي از جواني ، از دوران شباب قرآن بخواند و آن قرآن با گوشت و خون او ممزوج بشود اين جوان وقتي از دنيا برود حشرش مع السفرة الكرام البررة است يعني محشر او با ابراهيم خليل الرحمان است حشر او با موسي بن عمران است حشر او با عيسي بن مريم است اگر زن است، مخلوط بشود اين روح با قرآن حشر او با مريم بنت عمران است با صديقه كبرى دختر پيغمبر آخرالزمان است بعد كه در قيامت سر از خاك برمي دارد اگر تا حالا غفلت كرديد از حالا فرصت را غنيمت بشمريد در هر سني كه هستيد شروع كنيد به ترتيبي كه الآن گفته مي شود... مطلب به قدري مهم است كه رسول خدا... خوب دقت كنيد... فرمود اگر كسي در ماه رمضان يك آيه قرآن بخواند، ثواب يك ختم قرآن دارد يعني چه ؟ يعني در اين ماه اگر بگويي يس فقط، الم، در دفتر عملت ثواب يك ختم قرآن مي نويسند آن وقت يك ختم قرآن چي دارد؟

عقل مبهوت است هر ختم قرآني ، دو مطلب تمام است يكي برائت يعني برات آزادي از آتش جهنم، يكي دعاي مستجاب. ماه رمضان اين جور منقلب مي كند آن وقت نتيجه اش اين است يك آدم در ماه رمضان يك ختم قرآن مي خواند آن ختم مي شود شش هزار و سي و خرده اي قرآن. يك ختم قرآن در اين ماه اين جور است منتها كاري كنيد كه اين برنامه ترك نشود چون اين بيان رئيس مذهب است آن هم از زبان اميرالمؤمنين علیه السلام آن هم وصيت به فرزندش محمد حنفيه، فرمود: قرآن عهد خداست، كاري كن كه هيچ روزي بر تو نگذرد مگر اين كه عهد خدا را بخواني حداقل پنجاه آيه، اگر سعادت پيدا كني ، بيشتر چه بهتر فاقرؤا ما تيسر من القرآن آن وقت اين قرآن چه مي كند، اثرش چيست؟ اگر اين روش عملي بشود

مرد و زن از امروز تصميم بگيريد هر ماه يك ختم قرآن بخوانيد آن وقت اثر چيست؟ اثر اين است: روز قيامت كه مي شود خدا دو حلّه به قامت اين شخص مي پوشاند تاج كرامت بر سرش مي گذارد خلد را به يك دستش مي دهد امر را به يك دستش مي دهد بعد به او مي گويند برو به بهشت يك آيه بخوان ، يك درجه بالا برو آن وقت نتيجه اش اين است كه همه مقامات بهشت تنظيم شده به عدد آيات قرآن. اگر اين برنامه را عمل كنيد، ممكن نيست در بهشت به آخر درجه نرسيد. اين مطلب اول . حالا عمده اين است. فقاهت در دين اين است كه آن ظرائف مطالب ديني فهميده بشود، اين حقائق در اخبار، منتشر است مجموعه اش اين است، حالا اين قرآني كه اين چنين است، اگر اين جور كه مي گويم بخوانيد همين قرآن منقلب مي شود به جوري كه عقل مبهوت است. آن چيست؟ آن اين است كه از اين تاريخ كه شروع كرديد به ختم قرآن در هر ماه نيتتان اين باشد كه من اين ختم را مي خوانم فقط براي امام زمان، اگر اين كار را بكني اثرش چيست؟ اثرش اين است كه طبق حديث تمامي كه همه مشايخ مثل شيخ مفيد ، مثل كليني ، مثل سيد بن طاووس نقل كرده اند جزاي آن كسي كه اين كار را بكند يعني ختم كند قرآن را براي امام زمان، كارش اين باشد ، اين است كه از امام زمان جدا نخواهد شد منتها كيست كه قدر اين نعمتها را بداند حالا. عمر گذشت تا حالا نفهميديم از حالا بفهميم شروع كنيد ختم قرآن براي او اثرش را كى مي فهميد؟ اثرش را آنجا مي فهمي... اگر يك دوره سال هر ماه يك ختم قرآن براي امام زمان كردي شب قدر كه دفتر عملت را نزد او مي برند وقتي نگاه كرد ديد كه تو يكسال هر ماه براي او يك ختم قرآن كردي آيا آن سليمانٍ عالم وجود كه تمام آنچه 124 هزار پيغمبر از مناقب داشتند همه در وجود اوست آيا او با تو جوان چه خواهد كرد؟ اينهاست كه از دست ما رفته اين گوهرهاست كه عمر گذشته است و ما نفهميديم. اين مطلب اول . قرآن آن هم قرآن فقط به اين قصد و به اين نيت، هديه به امام عصر قطب دائره امكان، آن كسي كه بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسماء .

مطلب دوم اين است كه بايد بدانيد ماه رمضان چه اتفاق افتاده؟ اگر بخواهيد بفهميد همين كلمه بس است وقتي پيغمبر آن خطبه غرّاء را خواند راجع به ماه رمضان، يك مرتبه يكنفر از جا برخاست آن كه بود؟ آن كسي بود كه گفتني نيست كه بود!چه كرد! به كجا رسيد! آن يكنفري كه از جا برخاست و در مقابل پيغمبر در همچو وقتي حرف زد كه بود؟ امير المؤمنين. از جابرخاست گفت يا رسول الله ! افضل اعمال در ماه رمضان چيست؟ پيغمبر جواب داد، اما چه جوابي! خوب اينها را فكر كنيد. خاتم النبيين ، عصاره عالم هستي است. يعني تمام عالم به كمال برسد مي شود مرتبه نبوت مرتبه نبوت ، باز به كمال برسد، مي شود مرتبه رسالت مرتبه رسالت به كمال برسد ، مي شود صاحب كتاب صاحب كتاب به كمال برسد ، مي شود اولوا العزم بعد تازه به آنجا كه رسيد همه، عصاره مي شود، مي شود خاتم . ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين، اين كلام خداست.

پيغمبر خاتم كسي است كه خدا در قرآن با او وقتي حرف مي زند، مي فرمايد: لعمرك ، به جان تو قسم، شبي كه او را به معراج برده براي آن سير ، خدا خودش را تسبيح كرده اين است پيغمبر خاتم. سبحان الذي اسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الاقصى، اميرالمؤمنين علیه السلام در مقابل همچو كسي برخاست، گفت يا رسول الله ، افضل اعمال در ماه رمضان چيست؟ فرمود : الورع من محارم الله، ورع از آنچه كه خدا حرام كرده،افضل اعمال اين است شكم از لقمه حرام چشم از نگاه به بيگانگان افضل مي شود ورع [از محرمات]. بعد از اين كلام گريه كرد. خب خاتم كه گريه كند ، 124 هزار پيغمبر ناله مي زند وقتي اشك او از چشمش جاري بشود جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل به خود مي لرزد وقتي قلب پيغمبر خاتم بشكند و اشك او جاري بشود عرش و كرسي و لوح و قلم مي لرزد گريه كرد، گفت يا رسول الله چرا گريه مي كني فرمود: ياعلي، گريه ام براي آن وقتي است كه در اين ماه، ضربت به فرق تو مي خورد اين ماه ، ماه همچو كسي است حالا عاقلي بايد فكر كند واقعه اي كه هنوز اتفاق نيفتاده خاتم انبياء، قطب دائره وجود تاج سر اولين و آخرين براي فرق شكافته او گريه مي كند .

وظيفه اين مملكت در 21 رمضان چيست؟ افسوس كه عمر گذشت، ما چقدر تقصير كرديم مردم عذر مي آورند كه روزه اند با روزه هيئات چه جور بيرون بيايد اي بيچاره ها ! قدر نعمت را بدانيد‌ اگر با آن زبان روزه بيرون بيايي و براي فرق شكافته او بر سر و سينه بزني وقت مردن خاتم انبياء سرت را به زانو خواهد گرفت اين نعمت ها از دست رفته فرمود : يا علي ! كسي كه تو را كشته مرا كشته بعد فرمود يا علي ! تو روح مني تو مثل جان مني تو از طينت مني يعني چه اين حرف ها؟ يعني عزاداري روز 21 ، عزاداري براي شخص خاتم است دسته هايي كه بيرون مي آيند براي شهادت خاتم انبياء بيرون آمدند معناي اين كلمه اين است: مجالسي كه منعقد مي شود، براي شخص پيغمبر خاتم است اگر بشريت بفهمد ، نه تنها شيعه براي علي روز بيست و يكم بر سر و سينه مي زند اگر آدميت بفهمد هر جا انسان است ، هر جا بشر است روز بيست و يكم براي علي سياه پوش است اميرالمؤمنين اين است يك كلمه مي گويم بس است در عهدي كه به مالك اشتر نوشت اين را دنيا بايد گوش كند بفهمد.

فرمود: اي مالك ! با مردم اينچنين رفتار كن. خوب گوش كنيد ، بفهميد ، درك كنيد. فرمود: اي مالك همه كساني كه رعيت تو هستند از دو طائفه بيرون نيستند، يا برادر تو اند در دين يا شبيه تو اند در خَلق حالا ببين با كفار عملش چيست؟ رفتارش با كافر چيست تا برسد به مسلمان فرمود : مالك! در قلبت رحمت، محبت لطف نسبت به همه داشته باش حتي كفار اين است حكومت اسلام اين است حكومت علوي پنج مطلب فرمود ، عقل مبهوت است فرمود: رحمت دوم: محبت سوم: لطف چهارم: عفو پنجم: صفح نسبت به همه چه مسلمان و چه كافر ، چه يهودي ، چه نصراني مبادا در قلمرو مملكت تو نسبت به يك كافري كمترين تعدّي بشود دنيا بايد براي گوينده اين كلام عزا بگيرد آنچه اسرار اين بيان است بايد بزرگاني مثل شيخ انصاري بفهمند بعد بيانش اين است فرمود:با همه... خوب دقت كنيد يعني در مملكتي كه در آن مملكت كه لواء اسلام و حكومت علوي بر سر پاست بايد تمام افراد آن مملكت حتي كفار زندگي با آنها ، لطف با آنها ، به جوري باشد... اي مالك! رعيت ّزلل دارد ، علل دارد اي مالك رعيت لغزش دارد چه عمد ، چه خطاءاگر انجام دادند تو با آنها جوري رفتار كن كه توقع داري خدا با تو رفتار كند حالا براي يك همچو كسي بايد تمام دنيا عزا بگيرد يا نه؟ كي شناخت علي بن ابي طالب را؟ كسي كه زير پرچم او با كفار اين جور رفتار مي شود ببين با مسلمانان معامله چه جور است؟

آنچه مهم است اين است كه عقل مبهوت است: امپراطوري روم ، شاهنشاهي ايران مسخّر شد برايش همه در قبضه قدرتش، فكر كنيد اينها را دانشگاهي ها تأمل كنند، علماء مملكت دقت كنند بفهمند ، چه خبر است چه غوغاست كسي كه ايران امروز يك ايالت نشين او بوده ، تا برسد به بقيه امپراطوري روم ، شاهنشاهي ايران زير دو پايش يك مرتبه يهودي آمد جلو ، گفت: يا علي! اين زرهت كه در آنجاست مال من است فرمود : اين زره من است از دستم افتاده گفت يا علي! اين زره مال من است من دست برنمي دارم تا حاضر بشي پيش قاضي اينها را فكر كنيد همچو كسي. آن هم كسي كه از جهت معنا ، 124هزار پيغمبر زير پرچم اويند آدم و من دونه تحت لوائي و آن لواء در دست علي بن ابي طالب است از اين طرف هم حكومت دنيا در قبضه اقتدارش است با يهودي آمد پيش قاضي قاضي ديد زره در دست يهودي است حكم كرد كه زره مال يهودي است حالا فكر كنيد قاضي عليه او حكم كرد آن هم به نفع يهودي امير المؤمنين زره را به يهودي تحويل داد يك مرتبه يهودي افتاد روي قدمش گفت يا علي ! زره مال خودت بود من همه اين بساط را به راه انداختم كه ببينم اين دين همان ديني است كه موسى خبر داده اين ادعا را به ناحق كردم تو در مقابل مثل مني حاضر شدي به محكمه آمدي آن هم حكم قاضي را به حسب اهر يد من پذيرفتي همه مقصد اين بود كه بدانم تو هماني كه موسي خبر داده كه جانشين خاتمي أشهد ان لا اله الا الله افتاد روي قدمش مسلمان شد ، حضرت زرهش را به او داد هفتصد درهم هم به او داد يهودي در صفين در ركاب اميرالمؤمنين شهيد شد اين است علي بن ابي طالب اين منشور حكومتش اين هم عملش دنيا كجا ديده بشري كه اقاليم هفت گانه بما تحت افلاكها همه را به او بدهند تا يك پوست جو از دهن يك مورچه بگيرد هفت اقليم را ببازد و آن پوست جو را از دهن مورچه نگيرد براي همچو كسي ، بشريت بايد عزا بگيرد كه بود ؟ چه كرد؟ اين زندگي جه بود ؟

از آن روزي كه در خانه خدا به دنيا آمد بيت الله شد مولِد او بيت الله شد مشهد او در تاريخ همچو مقامي پيدا نشده در خانه خدا به دنيا آمدن در خانه خدا شربت شهادت نوشيدن عقل مبهوت است صبحي كه آمد به نماز آن شب مهمان دخترش بود دختر براي پدري كه سلطنت بر ربع مسكون دارد يعني مشرق و مغرب تحت حكومتش است سفره اي كه تهيه كرده بود ، نان جو بود و نمك و شير سر سفره كه نشست گفت كى ديدي پدرت سر يك سفره دو خورشت بخورد؟ آمد نمك را بردارد كه با نان جو و شير افطار كند فرمود نمك را بگذار، شير را بردار با نان جو و نمك افطار كرد. چرا؟ براي اين كه مبادا در سرزمين حجاز و يمامه يكنفر باشد كه سفره اش از سفره علي كم رنگ تر است همچو كسي است كه وقتي شمشير به آن فرق خورد جبرئيل بين زمين و آسمان گفت تهدّمت والله اركان الهدي إنفصمت والله العروة الوثقي

اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في كل ساعة ولياً و حافظا و قائداً و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتّعه فيها طويلا

رحم الله عمی العباس 8

اي سرود غمت ترانه ما

عشق تو بحر بي كرانه ما

اين نسيم سحر كه مي گردد

چون پرستو به گرد خانه ما

ديده بهر نثار مقدم دوست

يك چمن گل بر آستانه ما

ديده با ياد شاهدان شهيد

رويش نور از جوانه ما

بس كه در جام سرخ لاله چكيد

گوهر اشك دانه دانه ما

هر كجا لاله از زمين رويد

هست داغ دلش نشانه ما

گرچه بر فرق دشمنان آمد

بي امان تيغ و تازيانه ما

گرچه خود شرق وغرب افسونگر

در شگفتند از فسانه ی ما

ما عقابيم و آسمان پرواز

اوج عشق است آشيانه ما

آري اي ماه هاشمي طلعت

اي غمت داغ جاودانه ما

اسوه ماست تا كه (ثار الله)

هست دور و زمان زمانه ما

مي كند شور روز عاشورا

جلوه در يورش شبانه ما

غير شش گوشه ی مزار حسين

نيست نقش نگار خانه ما

ما جمال حسين مي جوئيم

كعبه و كربلا بهانه ما

ذكر (لبيك ياحسين) باشد

دلنشين شعر عاشقانه ما

با تو از لاله هاي پرپر باغ

كه نهادند سر بشانه ما

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

 محمد جواد غفور زاده(شفق)

رحم الله عمی العباس 7

آفرينش بود سرا پا چشم

كه تو خورشيد رخ كني واچشم

در فضا جلوه تو مي بيند

مي كند كار در افق تا چشم

بوسه بر بازوي تو داد و گريست

تا به دست تو دوخت مولي چشم

بسته بر گيسوي تو زينب دل

دوخته بر قد تو زهرا چشم

دل به مهر تو داده ايم امروز

تو هم از ما مگير فردا چشم

تو شهيد كنار علقمه اي

از تو پوشيد زينب آنجا چشم

سپر تيز سينه است مگر

چون گرفتي تو تير را با چشم

همه اعضاي تو سپر هستند

پيش پيكان مرگ حتي چشم

در عزاي تو روز تاسوعا

يا دلم غرق خون بود يا چشم

هر سه مويم ز سوز جگر

گريد از داغ تو نه تنها چشم

آرزو داشتم به ديدن تو

بنگرد جلوه خدا را چشم

يا لياقت نداشت ديده و يا

سر ياري نداشت با ما چشم

اي تو همچون علي خدا را دست

بر مگير از (شفق) خدا را چشم

طلب مدح كردم از طبعم

سر بگوشم نهاد و گفتا چشم

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق

رحم الله عمی العباس 6

دل و جاني خداي جو داري

آدمي و فرشته خو داري

اي محبت شعار مهرآئين

سيرت و صورت نكو داري

ها، تو آني كه تكيه در همه حال

به عنايات و فضل هو داري

معتصم گشته اي به (حبل الله)

صحبت از (لا تفرّقوا) داري

پيش ارباب ظلم و استعمار

سر تسليم كي فرود آري

شده اي محو شاهد ازلي

جز شهادت چه آرزو داري

گر دو دستت بخاك افتد باز

سر پيكار با عدو داري

گر اميد تو نااميد شود

زمزمه (ان قطعتموا) داري

نشوي تا شهيد، وا نشود

عقده هائي كه در گلو داري

گرچه زهرا نبود مادر تو

بخدا رنگ و بوي او داري

شرمساريم ما و بهر فرج

تو دعا كن كه آبرو داري

خسروا با وجود اينمه دل

كه تو در هر شكنج مو داري

با چنين جلوه وجلال و جمال

كه تو اي مهرِ ماهرو داري

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق

رحم الله عمی العباس 5

به جمال تو اي حبيب خدا

دل جدا عاشق است و ديده جدا

شيرمرد جهادي و جاريست

در رگ و ريشه تو خون خدا

همت و سعي تو مبدل كرد

ظلمت كفر را به نور هدي

تو و با ظلم آشتي هرگز

تو و با ظالم اعتنا ابدا

اي به محراب عشق غرقه بخون

بيخود از خود چرا شدي بخود آ

از تب و تاب تو به وادي قدس

شجر طور آمده به صدا

همه شب مادرت چو مرغ سحر

مترنّم بود به (وا وَلَدا)

زير بار غم تو مي ترسم

بشكند پشت سيدالشهداء

جان پاك تو شد فداي كسي

كه (له روح العالمين فدا)

چون تو در را انقلاب حسين

دين خود را كسي نكرد، ادا

چه بگويم که گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق

رحم الله عمی العباس 4

اين كه شعرم تراست و نوشين است

اثر گريه‌هاي دوشين است

گريه آبي بر آتش غمهاست

گريه بر درد و داغ تسكين است

گريه آئينه صفاي درون

گريه آرام رنج ديرين است

خون چكد از گلاب گريه من

چكنم روزگار گلچين است

مي رسد چشم زخم بر چشمي

كه بصيرست و عاقبت بين است

يا ابوالفضل،‌اي كه در تو نهان

سرّ‌ طاها و رمز ياسين است

حكمفرما، ولايت پدرت

بخدا در محيط تكيون است

شعرم از داغ تو ملال انگيز

طبعم از غصه تو غمگين است

سپر سينه ات شكست چرا

آخر اين سينه طور سينين است

بر لب آب تشنه جان دادن

راه و رسم برادري اين است

عزم و رأي تو در خور تمجيد

همت تو سزاي تحسين است

خون پاكت بروي خاك نوشت

مرگ با افتخار شيرين است

تا ابد هست زنده و جاويد

چون تو هر كس كه كشته دين است

من كه چون شمع در مصائب تو

بسترم خاك و خشت بالين است

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق 

رحم الله عمی العباس 3

با تو از بس كه انس دارد دل

ذكر خير تو يادم آرد دل

كربلاي تو كعبه عشق است

شوق كرب و بلات دارد دل

دارد از شور عشق تو هيجان

ترسم از شوق جان سپارد دل

با كمال ارادت و اخلاص

سربپاي تو مي گذارد دل

گر تو دلبر اشارتي بكني

از زمين و زمان ببارد دل

يك نفس بي غمت بسر بردن

من نيارم چگونه يارد دل

شكر نعمت نه من توانم گفت

حق خدمت بجا نيارد دل

بر رگ و ريشه ام بهر ضربان

(يا ابوالفضل) مي نگارد دل

جاي عشق است و بر همه اعضاء

زين جهت امتياز دارد دل

گرم شوق توأم و گر فرياد

از سويداي دل برآرد دل

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق

رحم الله عمی العباس 2

اي فدائي راه دين عباس

كشته مكتب يقين عباس

هست آئينه دل پاكت

روشن از نور يا و سين عباس

وه چه زيبا كشيد نقش ترا

قلم صورت آفرين عباس

به جمالت حسين مي نگرد

با دو چشم خداي‌بين عباس

تو ابوفاضلي و ام بنين

ز تو نازد به آن و اين عباس

به محمد قسم عجب نبود

از چنان مرتضي چنين عباس

تو به دانشگه وفا داري

هستي استاد راستين عباس

روز پيكار چون علي داري

دست قدرت در آستين عباس

شد قيام تو خونفشان اما

شد پيام تو دلنشين عباس

طوق مهر و دلنواز ولي

تيغ قهر تو آتشين عباس

شور عشقي كه در وجود تو هست

روح بخشد به ماء و طين عباس

پرچم عشق را بدست تو داد

رهبر خوب و نازنين عباس

تو علمدار (فضل اللهي)

در سپاه (مجاهدين) عباس

كيستم من زخرمن فيضت

در همه حال خوشه چين عباس

من به مدح تو كمتر از همه ام

در مديح تو بيش از اين عباس

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق

رحم الله عمی العباس 1

اي نبي طلعت اي الهي ذات

وي حسن خصلت اي حسين صفات

ملكوتي جمال هستي و هست

در جبين تو جلوه ملكات

مادرت فاطمه است امّ بنين

خواهرت زينب است خير بنات

پري و حور و انس و جان و ملك

محو در آفرينش تو و مات

كس نديدم كه رو سپيد شود

چون تو در امتحان صبر و ثبات

تو چه شبها به روز آوردي

در مناجات قاضي الحاجات

با خدا هر كه چون تو دارد راه

ناخدائي كند به فلك نجات

تو همان عبد صالحي كه سلام

بر تو فرض است در حريم صلوت

بر تو اي مهر دلفروز درود

بر تو اي ماه هاشمي صلوات

من و وصف كمال تو حاشا

من و شرح جلال تو هيهات

به درت آمدم ز روي نياز

به برت آمد به بوي برات

به من از خرمن هدايت خويش

خوشه اي هديه كن به رسم زكات

كربلا را نديده ام اما

موج اشك من است شط فرات

من بيمايه ی سخن نشناس

تو بگو با بضاعت مزجات

چه بگويم كه گفت خير الناس

رحم الله عمّي العباس

شفق

برای شروع

ابوالفضل العباس علیه السلام

اباالفضل العباس فرزند امیر المؤمنین، برادر سید الشهدا، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین - علیه السلام - در روزعاشورا بود. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری كه شیران از او بگریزند است. ۱ مادرش «فاطمه كلابیه» بود كه بعدها با كنیه «ام البنین» شهرت یافت. امام علی - علیه السلام - پس ازشهادت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- با ام البنین ازدواج كرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در۲ شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته‏اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در كربلا در ركاب امام حسین - علیه السلام - به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در كربلا 34 سال داشت. كنیه‏اش «ابو الفضل» و «ابو فاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمر بنی هاشم، سقاء، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابو القربه، عبد صالح، باب الحوائج و ... است.
عباس با «لبابه» دختر عبید الله بن عباس (پسر عموی پدرش) ازدواج كرد و از این ازدواج، دو پسر به نامهای عبید الله و فضل یافت. بعضی دو پسر دیگر برای او به نامهای محمد و قاسم ذكر كرده‏اند.
آن حضرت، قامتی رشید، چهره‏ای زیبا و شجاعتی كم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمر بنی هاشم»می‏گفتند. در حادثه كربلا، سِمَت پرچمداری سپاه امام حسین - علیه السلام - و سقایی خیمه‏های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در ركاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه‏ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین - علیه السلام - نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.۳
روز عاشورا، سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند. وقتی علمدار كربلا از امام حسین - علیه السلام - اذن میدان طلبید حضرت از او خواست كه برای كودكان تشنه و خیمه‏های بی‏آب،آب تهیه كند. ابو الفضل - علیه السلام - به فرات رفت و مشك آب را پر كرد و در بازگشت به خیمه‏ها با سپاه دشمن كه فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همركاب با سید الشهدا به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود. عباس، مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود.وقتی وارد فرات شد، با آنكه تشنه بود،اما بخاطر تشنگی برادرش حسین - علیه السلام - آب نخورد و خطاب به خویش چنین گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونی‏
و بعده لا كنت ان تكونی‏
هذا الحسین وارد المنون‏
و تشربین بارد المعین‏
تالله ما هذا فعال دینی‏
و سوگند یاد كرد كه آب ننوشد۴ وقتی دست راستش قطع شد،این رجز را می‏خواند :
و الله ان قطعتموا یمینی‏
انی احامی ابدا عن دینی‏
و عن امام صادق الیقین‏
نجل النبی الطاهر الأمین‏
و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت:
یا نفس لا تخشی من الكفار
و ابشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار
قد قطعوا ببغیهم یساری‏
فاصلهم یا رب حر النار
شهادت عباس، برای امام حسین(ع) بسیار ناگوار و شكننده بود. جمله پر سوز امام، وقتی كه به بالین عباس رسید، این بود: «الآن انكسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی». ۵ و پیكرش، كنار «نهر علقمه» ماند و سیدالشهدا به سوی خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد. هنگام دفن شهدای كربلا نیز، در همان محل دفن شد. از این رو امروز حرم ابا الفضل - علیه السلام - با حرم سید الشهدا فاصله دارد.
مقام والای عباس بن علی - علیه السلام - بسیار است. تعابیر بلندی كه در زیارتنامه اوست، گویای آن است. این زیارت كه از قول حضرت صادق - علیه السلام - روایت شده، از جمله چنین دارد:
«السلام علیك ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین... اشهد الله انك مضیت علی ما مضی به البدریون و المجاهدون فی سبیل الله المناصحون فی جهاد اعدائه المبالغون فی نصره اولیائه الذابون عن أحبائه...» ۶ كه تأیید و تأكیدی بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد - علیه السلام - نیز سیمای درخشان عباس بن علی را اینگونه ترسیم فرموده است: «رحم الله عمی العباس فلقد آثر و ابلی و فدا اخاه بنفسه حتی قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائكه فی الجنه كما جعل جعفر بن ابی طالب.و ان للعباس عند الله تبارك و تعالی منزله یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه» ۷

كه در آن نیز مقام ایثار، گذشت، فداكاری، جانبازی، قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت، همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینكه: عمویم عباس، نزد خدای متعال، مقامی دارد كه روز قیامت، همه شهیدان به آن غبطه می‏خورند و رشك می‏برند.
عباس یعنی تا شهادت یكه تازی‏
عباس یعنی عشق،یعنی پاكبازی‏
عباس یعنی با شهیدان همنوازی‏
عباس یعنی یك نیستان تكنوازی‏
عباس یعنی رنگ سرخ پرچم عشق‏
یعنی مسیر سبز پر پیچ و خم عشق‏
جوشیدن بحر وفا،معنای عباس‏
لب تشنه رفتن تا خدا،معنای عباس ۸
در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدی - علیه السلام - به او اینگونه سلام داده شده است: «السلام علی ابی الفضل العباس بن امیر المؤمنین، المواسی اخاه بنفسه، الآخذ لغده من امسه، الفادی له، الواقی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه...» ۹

كربلا كعبه عشق است و من اندر احرام‏
شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم‏
دست من خورد به آبی كه نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم‏
باید این دیده و این دست دهم قربانی‏
تا كه تكمیل شود حج من و تقدیرم ۱۰


۱. لغت نامه دهخدا. 
۲ . الیوم نامت اعین بك لم تنم‏ و تسهدت اخری فعز منامها.
۳. بحار الانوار،ج 45، ص 41. 
۴ . معالی السبطین،ج 1، ص 446. مقتل خوارزمی، ج 2، ص30. 
۵ . مفاتیح الجنان،ص 435.
۶. سفینه البحار،ج 2، ص 155. 
۷ . خلیل شفیعی.
۸. بحار الأنوار، ج 45، ص 66.
۹. ای اشكها بریزید، حسان، ص 210. درباره زندگی عباس بن علی علیه السلام. ر.ك:«العباس بن علی»،باقر شریف القرشی،214 صفحه،دار الكتاب الاسلامی. 
۱۰ . انصار الحسین، ص 105. تنقیح المقال، مامقانی، ج 2، ص 133.

جواد محدثي

برگرفته از سایت اندیشه قم